آیه 8 سوره قصص

از دانشنامه‌ی اسلامی

فَالْتَقَطَهُ آلُ فِرْعَوْنَ لِيَكُونَ لَهُمْ عَدُوًّا وَحَزَنًا ۗ إِنَّ فِرْعَوْنَ وَهَامَانَ وَجُنُودَهُمَا كَانُوا خَاطِئِينَ

[28–8] (مشاهده آیه در سوره)


<<7 آیه 8 سوره قصص 9>>
سوره :سوره قصص (28)
جزء :20
نزول :مکه

ترتیل

ترجمه (مکارم شیرازی)

ترجمه های فارسی

اهل بیت فرعون (آسیه) موسی را (از دریا) بر گرفت تا در نتیجه دشمن و مایه اندوه آل فرعون شود (و به مشیّت خدا فرعون دشمن بزرگ خود موسی را به دامان بپرورد) که همانا فرعون و هامان و لشکریانشان بسیار نادان و خطا کار بودند.

[مادرش به الهام خدا او را به دریا انداخت] پس خاندان فرعون او را [از آب] گرفتند تا سرانجام، دشمنشان و مایه اندوهشان شود. مسلماً فرعون و هامان و سپاهیان آن دو خطاکار بودند؛

پس خاندان فرعون، او را [از آب‌] برگرفتند تا سرانجام دشمنِ [جانِ‌] آنان و مايه اندوهشان باشد. آرى، فرعون و هامان و لشكريان آنها خطاكار بودند.

خاندان فرعون يافتندش تا دشمنشان و سبب اندوهشان گردد. فرعون و هامان و لشكرهاشان خطا مى‌كردند.

(هنگامی که مادر بفرمان خدا او را به دریا افکند) خاندان فرعون او را از آب گرفتند، تا سرانجام دشمن آنان و مایه اندوهشان گردد! مسلّماً فرعون و هامان و لشکریانشان خطاکار بودند.

ترجمه های انگلیسی(English translations)

Then Pharaoh’s kinsmen picked him up that he might be an enemy and a cause of grief to them. Indeed Pharaoh and Haman and their hosts were iniquitous.

And Firon's family took him up that he might be an enemy and a grief for them; surely Firon and Haman and their hosts were wrongdoers.

And the family of Pharaoh took him up, that he might become for them an enemy and a sorrow, Lo! Pharaoh and Haman and their hosts were ever sinning.

Then the people of Pharaoh picked him up (from the river): (It was intended) that (Moses) should be to them an adversary and a cause of sorrow: for Pharaoh and Haman and (all) their hosts were men of sin.

معانی کلمات آیه

  • التقطه: برداشتن از زمين «لقطه: اخذه من الارض» و نيز به معنى يافتن آيد: «التقطه: عثر عليه من عير طلب».

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ أَوْحَيْنا إِلى‌ أُمِّ مُوسى‌ أَنْ أَرْضِعِيهِ فَإِذا خِفْتِ عَلَيْهِ فَأَلْقِيهِ فِي الْيَمِّ وَ لا تَخافِي وَ لا تَحْزَنِي إِنَّا رَادُّوهُ إِلَيْكِ وَ جاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِينَ «7»

و ما به مادر موسى الهام كرديم كه او را شير بده، پس هرگاه (از فرعونيان) براو بيمناك شدى، او را (در جعبه‌اى گذاشته و) به‌دريا بيفكن و (از اين فرمان) مترس و (از دوريش) غمگين مباش، (زيرا) ما او را به تو بازمى‌گردانيم و او را از پيامبران قرار مى‌دهيم.

فَالْتَقَطَهُ آلُ فِرْعَوْنَ لِيَكُونَ لَهُمْ عَدُوًّا وَ حَزَناً إِنَّ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ جُنُودَهُما كانُوا خاطِئِينَ «8»

پس (مادر موسى چنان كرد، چيزى نگذشت كه) فرعونيان، او را (ديده و از آب) برگرفتند تا سرانجام، دشمن و مايه اندوهشان گردد. همانا فرعون و هامان و سپاهيانشان خطاكار بودند.

نکته ها

به فرعون گفته شده بود كه امسال كودكى به دنيا مى‌آيد كه اگر بزرگ شود تو را سرنگون مى‌كند. او دستور داد تمام نوزادانى را كه به دنيا مى‌آيند بكشند؛ امّا همين كه موسى به دنيا آمد، خداوند به مادرش الهام كرد كه او را شير دهد، آنگاه در صندوقى گذارده و به دريا اندازد.

در اين آيه نسبت به مادر حضرت موسى، دو امر، دو نهى و دو بشارت آمده است: دو امر:

«أَرْضِعِيهِ‌- أَلْقاهُ»، دو نهى: «لا تَخافِي‌- لا تَحْزَنِي»، دو بشارت: «رَادُّوهُ‌- جاعِلُوهُ»

جلد 7 - صفحه 20

كلمه «خوف»، در مورد احتمال خطر و كلمه «حزن» در مورد نگرانى قطعى بكار مى‌رود. «1»

مراد از دريا در اين آيه، رود عظيم نيل در كشور مصر است كه به جهت بزرگى و عظمت، دريا خوانده شده و كاخ فرعون در ساحل آن بنا شده بود.

وقتى خداوند بخواهد، دشمن انسان نيز مأمن و ملجأ او مى‌شود. «فَالْتَقَطَهُ آلُ فِرْعَوْنَ» (عدو شود سبب خير، گر خدا خواهد.)

گر نگهدار من آن است كه من مى‌دانم‌

شيشه را در بغل سنگ نگه مى‌دارد.

پیام ها

1- در اضطراب‌ها و بن‌بست‌ها، خداوند بهترين هادى و حامى مؤمنان است. «أَوْحَيْنا»

2- زن نيز مى‌تواند مورد الهام الهى قرار گيرد. «أَوْحَيْنا إِلى‌ أُمِّ مُوسى‌»

3- نزول امدادهاى غيبى با بهره‌گيرى از امكانات مادّى منافاتى ندارد. شيردادن و در صندوق گذاردن، منافاتى با توكّل ندارد. «أَرْضِعِيهِ»

4- در هيچ شرايطى نبايد شير مادر را از فرزند دريغ داشت. «أَرْضِعِيهِ»

5- در دستورهاى الهى اسرارى نهفته است كه شايد در نظر ابتدايى، معقول نيايد. «فَأَلْقِيهِ فِي الْيَمِّ»

6- در راه اجراى فرامين الهى، نه از چيزى بترسيم و نه نسبت به مسئله‌اى نگران باشيم. «لا تَخافِي وَ لا تَحْزَنِي» (مادر موسى دو نگرانى داشت: يكى ترس از كشته شدن فرزند و ديگرى غم فراق او، كه خداوند هر دو را همان گونه كه در آيات بعد خواهيم خواند به نحو احسن جبران فرمود.)

7- آنچه در راه خداوند داده شود، به بهترين وجه باز مى‌گردد. «أَلْقاهُ‌- رَادُّوهُ‌، جاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِينَ» (مادر موسى به فرمان خداوند فرزندش را رها كرد، خداوند هم او را برگرداند و هم به مقام نبوّت رساند.)

8- خداوند، اخبارى از غيب را در اختيار افرادى كه بخواهد قرار مى‌دهد. «جاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِينَ»

«1». تفسير الميزان.

جلد 7 - صفحه 21

9- فرعون واسطه نجات موسى از دريا شد، وسرانجام به دست او در همان دريا غرق گرديد. «فَالْتَقَطَهُ آلُ فِرْعَوْنَ لِيَكُونَ لَهُمْ عَدُوًّا وَ حَزَناً» (آرى، خدا مى‌تواند نوزاد بى‌دست وپا را در دريا حفظ كند، ولى انسان صاحب دست وپا را غرق سازد)

10- خواست انسان در مقابل اراده‌ى الهى بى اثر است. «لِيَكُونَ لَهُمْ عَدُوًّا وَ حَزَناً»

فرعون گمان كرد كه هديه‌اى براى او رسيده است؛ امّا خداوند اراده فرموده بود كه دشمنش را در دامان او بپروراند.

11- فرعون و وزير و لشكريانش طرح دادند و عمل كردند، ولى تدبير خداوند همه‌ى آنها را خنثى‌ كرد. «كانُوا خاطِئِينَ»

12- طرّاح، مشاور، آمر ومباشر، همگى به نوعى در جرم شريكند. «كانُوا خاطِئِينَ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



فَالْتَقَطَهُ آلُ فِرْعَوْنَ لِيَكُونَ لَهُمْ عَدُوًّا وَ حَزَناً إِنَّ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ جُنُودَهُما كانُوا خاطِئِينَ «8»

فَالْتَقَطَهُ آلُ فِرْعَوْنَ‌: پس فرا گرفتند موسى را كسان فرعون، لِيَكُونَ لَهُمْ عَدُوًّا وَ حَزَناً: تا باشد عاقبت، يا گردد براى فرعونيان دشمن مر مردان ايشان را،

جلد 10 - صفحه 105

چه به سبب او غرق شدند و اندوه بزرگ مر زنان ايشان را كه آنها را به كنيزى گيرد.

إِنَّ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ‌: بدرستى كه فرعون و هامان، وَ جُنُودَهُما: و لشگرهاى هر دو، كانُوا خاطِئِينَ‌: بودند خطاكاران در همه چيز، پس از آنها بعيد نبود كه نود هزار نفر را بكشند براى موسى.

تتميم: چون مادر موسى صندوق را به آب انداخت، هر چند دست مى‌زد او را دور مى‌كرد، باز برمى‌گشت، تا آنكه باد آن را برداشت و برد. بى‌تاب شده خواست فرياد كند، حق تعالى صبرى بر دلش انداخت كه ساكن شد. آسيه زن فرعون از صلحاى زنان بنى اسرائيل بود، به فرعون گفت: ايام بهار است، امر كن تا در كنار رود نيل قبه‌اى بزنند تا من تفريحى نمايم. روزى در آن قبه نشسته بود، ناگاه ديد صندوقى رو به او مى‌آيد، به كنيزان خود گفت: آيا نمى‌بينيد آنچه من بينم به روى آب. گفتند: بلى. آسيه برجست به كنار آب آمد، دست دراز نمود نزديك شد كه آب او را فرا گيرد، خدمه او را بيرون آوردند.

چون صندوق را گشود، پسرى ديد در غايت حسن و جمال، پس محبت عظيمى در دل او افتاد. در دامن خود نشانيد، گفت: پسر من است. ملازمان نيز تصديق كردند. آسيه برخاست، نزد فرعون رفت، گفت: من يافته‌ام فرزند نيكوئى، به فرزندى برداشتم كه روشنى ديده من و تو باشد، پس او را مكش. فرعون پرسيد:

از كجا آورده‌اى اين پسر را، فرزند كيست؟ گفت: او را آب آورده و آنقدر التماس نمود تا فرعون راضى شد. چون منتشر شد كه فرعون پسرى را به فرزندى برداشته، امراء و اشراف، زنان خود را فرستادند كه شير دهند، موسى هيچيك را قبول نكرد.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ أَوْحَيْنا إِلى‌ أُمِّ مُوسى‌ أَنْ أَرْضِعِيهِ فَإِذا خِفْتِ عَلَيْهِ فَأَلْقِيهِ فِي الْيَمِّ وَ لا تَخافِي وَ لا تَحْزَنِي إِنَّا رَادُّوهُ إِلَيْكِ وَ جاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِينَ «7» فَالْتَقَطَهُ آلُ فِرْعَوْنَ لِيَكُونَ لَهُمْ عَدُوًّا وَ حَزَناً إِنَّ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ جُنُودَهُما كانُوا خاطِئِينَ «8» وَ قالَتِ امْرَأَتُ فِرْعَوْنَ قُرَّتُ عَيْنٍ لِي وَ لَكَ لا تَقْتُلُوهُ عَسى‌ أَنْ يَنْفَعَنا أَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَداً وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ «9» وَ أَصْبَحَ فُؤادُ أُمِّ مُوسى‌ فارِغاً إِنْ كادَتْ لَتُبْدِي بِهِ لَوْ لا أَنْ رَبَطْنا عَلى‌ قَلْبِها لِتَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ «10» وَ قالَتْ لِأُخْتِهِ قُصِّيهِ فَبَصُرَتْ بِهِ عَنْ جُنُبٍ وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ «11»

وَ حَرَّمْنا عَلَيْهِ الْمَراضِعَ مِنْ قَبْلُ فَقالَتْ هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلى‌ أَهْلِ بَيْتٍ يَكْفُلُونَهُ لَكُمْ وَ هُمْ لَهُ ناصِحُونَ «12» فَرَدَدْناهُ إِلى‌ أُمِّهِ كَيْ تَقَرَّ عَيْنُها وَ لا تَحْزَنَ وَ لِتَعْلَمَ أَنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَ لكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لا يَعْلَمُونَ «13»

ترجمه‌

و وحى كرديم بمادر موسى كه شير ده او را پس چون بترسى بر او پس بيندازش در دريا و مترس و اندوهگين مشو همانا ما باز گرداننده‌ايم او را بسوى تو و گرداننده‌ايم او را از فرستادگان‌

پس بر گرفتند او را كسان فرعون تا باشد براى آنها دشمن و اندوه همانا فرعون و هامان و لشگريان آن دو بودند خطاكاران‌

و گفت زن فرعون او روشنى چشم است براى من و تو نكشيد او را بسا باشد كه سود دهد ما را يا برگيريمش بفرزندى و آنها درك نميكردند

و گرديد دل مادر موسى بيتاب همانا نزديك بود كه آشكار كند او را اگر نه آن بود كه بند نهاده بوديم بر دل او تا باشد از گروندگان‌

و گفت بخواهر او كه برو از پى او پس ديدش از دور و آنها درك نميكردند

و حرام كرديم بر او شير دهنده‌ها را از پيش پس گفت خواهرش آيا دلالت كنم شما را بر خانواده‌ئى كه نگهدارى و تربيت كنند او را براى شما و ايشان باشند براى او خير خواهان‌

پس باز گردانديم او را بسوى مادرش تا روشن شود چشم او و اندوهگين نباشد و بداند كه وعده خدا راست است ولى آنها بيشترشان نميدانستند.

تفسير

در آيات سابقه گوشزد شد كه فرعون شنيده بود از بنى اسرائيل پسرى بوجود مى‌آيد كه زوال سلطنتش بدست او خواهد بود و لذا پسران نوزاد آنها را ميگرفت و ميكشت براى آنكه در مقابل تقدير الهى تدبيرى نمايد و خداوند در اين مقام ميفرمايد كه ما الهام نموديم بمادر موسى عليه السّلام كه تا ميتوانى امر او را مخفى بدارى او را شير ده و چون بترسى از ظهور امر او و آشكار شدن وجودش پس او را در صندوقى بگذار و در رود نيل بينداز و نترس از غرق شدن‌

جلد 4 صفحه 174

و بزحمت افتادن او و محزون مشو از فراق و دورى او همانا ما او را بزودى بتو برميگردانيم و بعدا بمقام رسالت او را فائز خواهيم نمود و اوامر الهى را امتثال كرد و گرفتند صندوق را كسان فرعون و نتيجه و عاقبت كار آنها اين بود كه موسى عليه السّلام بوده باشد براى آنها دشمن و موجب حزن و اندوه چون فرعون و وزيرش هامان و لشگريان آنان مردمان خطاكارى بودند كه معصيت خدا را مينمودند و خدا ميخواست آنها را تنبيه فرمايد و حزن بضمّ حاء و سكون زاء نيز قرائت شده و هر دو يك معنى دارد و لام در ليكون ظاهرا براى تعليل و واقعا براى بيان عاقبت است مثل آنكه ميگويند بزائيد براى مردن و بسازيد براى خراب شدن لذا آنرا لام عاقبت ناميده‌اند خداوند ميخواهد بفرمايد گرفتن آنها او را از آب مانند آن بود كه براى چنين غرضى انجام گرفته باشد و چون كسان فرعون صندوق را گرفتند و نزد او آوردند و طفل آشكار شد آسيه عيال او گفت اين كودك مايه دلخوشى و روشنى ديده ما است او را نكشيد چون علائم يمن و سعادت از چهره او مشهود و اميد بهره و نفع براى مادر او موجود است و اگر او را با ولادى براى خودمان قبول نمائيم سزاوار است چون ما اولاد نداريم و اين خوب طفلى است و آنها نميدانستند كه او چه خواهد كرد و دودمان آنها بدست او منقرض خواهد شد و خداوند محبّت او را بدل فرعون و آسيه انداخت و او را نگهدارى كردند در مجمع از ابن عباس ره نقل نموده كه چون آسيه گفت او مايه سرور ما است فرعون گفت مايه سرور تو است نه من و پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم فرمود قسم بآنكس كه باو قسم ياد كرده ميشود اگر فرعون اقرار ميكرد كه مايه سرور او است چنانچه زنش اقرار كرد خداوند هدايت مينمود او را بوسيله او چنانچه هدايت نمود زنش را بآن وسيله ولى او اباء نمود براى شقاوتى كه خدا برايش مقدر فرموده بود و چون مادر حضرت موسى صندوق را شبانه در آب انداخت و امواج نيل آنرا از نظرش دور نمود يكمرتبه دلش خالى از همه چيز جز مهر موسى عليه السّلام شد و ميخواست صيحه بزند و سرّ خود را آشكار كند كه عنايت الهى شامل حال او گشت و محكم فرمود دل او را بياد وعده خود و بند كرد آنرا بريسمان وثوق و ايمان بانجاز آن تا از مؤمنين و مصدّقين و واثقين بصدق مواعيد الهى باشد چنانچه در اكمال‌

جلد 4 صفحه 175

از امام باقر عليه السّلام به اين معنى در ضمن بيان اين قصه تذكر داده شده است و بخواهر حضرت موسى دستور داد كه دنبال صندوق برود و خبر آنرا بياورد و او رفت و از دور يا كنار نگاه ميكرد بآن و كسان فرعون او را نمى‌شناختند و متوجه بمقصودش نبودند و خداوند پيش از اين واقعه ممنوع فرموده بود بر حضرت موسى شير خوردن از پستان زنان شيرده را چون مراضع جمع مرضعه يا جمع مرضع بمعناى رضاع است و مراد ممنوعيّت ارتضاع از مرضعات است نه حرمت تكليفى كه متظاهر است و لذا زنانى را كه اطفال آنها را فرعون كشته بود چون حاضر نمودند براى شير دادن پستان هيچ يك را حضرت قبول نفرمود پس خواهرش گفت آيا دلالت نمايم شما را بخانواده‌ئى كه كفالت نمايند او را براى شما يعنى ميخواهيد دايه‌ئى بشما نشان دهم كه او را شير دهد از خانواده‌ئى كه بخوبى از عهده نگهدارى و تربيت او برآيند و آنها قبول كردند و مادر حضرت آمد و او پستانش را بخوبى گرفت و آنها خوشحال شدند و او را با حقوق كافى بمادرش مسترد داشتند كه شير دهد و براى آنها نگهدارى نمايد و او خوشحال شد بديدار فرزند و از حزن و الم فراق بيرون آمد و مشاهده نمود صدق وعده حق را و از علم اليقين بعين اليقين رسيد ولى بيشتر قبطيان يا مردم اين معرفت و علم را نداشتند و ندارند در جوامع روايت نموده كه چون خواهر حضرت گفت آن خانواده ناصح و مشفق باويند هامان گفت اين زن اين طفل و خانواده او را مى‌شناسد پس خواهرش گفت مرادم خير خواهان پادشاه بود و در سوره طه ضمن اين قصه حديث مفصلى از امام باقر عليه السّلام نقل شد كه مراجعه بآن موجب مزيد توضيح و تبيين اين آيات است.

جلد 4 صفحه 176

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


فَالتَقَطَه‌ُ آل‌ُ فِرعَون‌َ لِيَكُون‌َ لَهُم‌ عَدُوًّا وَ حَزَناً إِن‌َّ فِرعَون‌َ وَ هامان‌َ وَ جُنُودَهُما كانُوا خاطِئِين‌َ «8»

‌پس‌ گرفتند ‌از‌ رود نيل‌ موسي‌ ‌را‌ ال‌ فرعون‌ و نتيجه‌ ‌اينکه‌ التقاط و اخذ اينست‌ ‌که‌ موسي‌ ‌براي‌ ‌آنها‌ دشمن‌ و مورث‌ حزن‌ ‌آنها‌ شود محققا فرعون‌ و هامان‌ و جنود ‌آنها‌ هستند ‌از‌ خطاكاران‌.

فَالتَقَطَه‌ُ آل‌ُ فِرعَون‌َ بعضي‌ گفتند ‌اينکه‌ صندوق‌ ‌را‌ ‌از‌ نجار ابتياع‌ كرده‌ و ‌آن‌ نجار سه‌ مرتبه‌ رفت‌ ‌که‌ راپرت‌ دهد زبانش‌ بسته‌ شد و نتوانست‌ لكن‌ ‌در‌ خبر داريم‌ ‌که‌ ‌از‌ آسمان‌ آمد و موقعي‌ ‌که‌ آمدند ‌براي‌ تفتيش‌ بچه‌ ‌را‌ ‌در‌ تنور مخفي‌ كرد ‌پس‌ ‌از‌ رفتن‌ مفتش‌ها خواهرش‌ پرسيد كجا بچه‌ ‌را‌ مخفي‌ كردي‌ ‌گفت‌ ‌در‌ تنور ‌گفت‌ ‌من‌ تنور ‌را‌ آتش‌ كرده‌ بودم‌ آمدند ديدند موسي‌ ‌با‌ آتش‌ ها بازي‌ ميكند و خداوند رشد يك‌ ساله‌ باو عنايت‌ فرمود و چون‌ ‌او‌ ‌را‌ ‌در‌ صندوق‌ گذاردند ‌که‌ ميفرمايد: إِذ أَوحَينا إِلي‌ أُمِّك‌َ ما يُوحي‌ أَن‌ِ اقذِفِيه‌ِ فِي‌ التّابُوت‌ِ فَاقذِفِيه‌ِ فِي‌ اليَم‌ِّ فَليُلقِه‌ِ اليَم‌ُّ بِالسّاحِل‌ِ يَأخُذه‌ُ عَدُوٌّ لِي‌ وَ عَدُوٌّ لَه‌ُ وَ أَلقَيت‌ُ عَلَيك‌َ مَحَبَّةً مِنِّي‌ وَ لِتُصنَع‌َ عَلي‌ عَينِي‌ (طه‌ ‌آيه‌ 38).

لِيَكُون‌َ لَهُم‌ عَدُوًّا وَ حَزَناً لام‌ عاقبت‌ ‌است‌ ‌يعني‌ عاقبت‌ ‌اينکه‌ التفاط ‌اينکه‌ ‌است‌ ‌که‌ موسي‌ دشمن‌ ‌آنها‌ ميشود و باعث‌ حزن‌ ‌آنها‌ ‌که‌ سبب‌ هلاك‌ ‌آنها‌ ميگردد و علتش‌ ‌اينکه‌ ‌است‌ ‌که‌:

إِن‌َّ فِرعَون‌َ وَ هامان‌َ وَ جُنُودَهُما كانُوا خاطِئِين‌َ اما خطاء ‌آنها‌ اينكه‌ بمقداري‌ احمق‌ و سفيه‌ بودند ‌که‌ فرعون‌ بهامان‌ ميگويد ‌براي‌ ‌من‌ قصري‌ بنا كن‌ ‌تا‌ مطلع‌ شوم‌ ‌بر‌ خداي‌ موسي‌ و گفتند قصر بسيار مرتفعي‌ ‌براي‌ ‌او‌ بناء كردند ‌تا‌ اندازه‌اي‌ ‌که‌ ممكن‌ ‌بود‌ بجايي‌ برسند دستور داد تختي‌ ‌بر‌ ‌او‌ ساختند و چهار ميله‌ اطرافش‌ نصب‌ كردند و چهار گوسفند ذبح‌ كردند و ببالاي‌

جلد 14 - صفحه 209

ميله‌ها نصب‌ كردند و چهار كركس‌ بپاي‌ ميله‌ها و ‌آنها‌ بطلب‌ گوشت‌ها پرواز كردند باندازه‌اي‌ بالا رفتند ‌که‌ ديگر زمين‌ پيدا نبود و بجايي‌ نرسيدند ‌اينکه‌ حماقت‌ واقعا مورد تعجب‌ ‌است‌ ‌بر‌ فرض‌ خداي‌ موسي‌ جسم‌ ‌باشد‌ و ‌در‌ آسمان‌ ‌باشد‌ ‌از‌ كجا ‌اينکه‌ طرف‌ ‌است‌ ‌که‌ اينها ميروند و ‌بر‌ فرض‌ ‌آن‌ همه‌ لشگر دارد دستور ميدهد تخت‌ ‌را‌ وارو كنند. همچه‌ احمقي‌ دعوي‌ خدايي‌ ميكند و اعجب‌، ‌از‌ ‌او‌ كساني‌ ‌که‌ دعوت‌ ‌او‌ ‌را‌ ميپذيرند.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 8)- قرآن می‌گوید: «سپس خاندان فرعون، موسی را (از روی امواج نیل) بر گرفتند تا (سر انجام) دشمن آنان و مایه اندوهشان گردد»! (فَالْتَقَطَهُ آلُ فِرْعَوْنَ لِیَکُونَ لَهُمْ عَدُوًّا وَ حَزَناً).

و در پایان آیه اضافه می‌کند: «مسلما فرعون و هامان و لشکریان آن دو خطا کار بودند» (إِنَّ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ جُنُودَهُما کانُوا خاطِئِینَ).

چه خطایی از این برتر که راه حق و عدالت را گذارده پایه‌های حکومت خود را بر ظلم و جور و شرک بنا نموده بودند؟

و چه خطایی از این روشنتر که آنها هزاران طفل را سر بریدند تا «کلیم اللّه» را نابود کنند، ولی خداوند او را به دست خودشان سپرد و گفت: بگیرید و این دشمنتان را پرورش دهید و بزرگ کنید!

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج‏8، ص: 9

منابع